از دلایلی که باعث شد امام حسین، حرکتش را آغاز کند عبارت بودند از فضای رعبآور امنیتی، سازشناپذیری با یزید، و جستجو به دنبال جای امن؛ هیچ سند معتبری هم وجود ندارد که هدف امام حسین قیام و انقلاب بوده است این واژهها ترمولوژی زمانهی ما هستند و ابداً ارتباطی با انگیزهی امام حسین ندارند! واقعهی عاشورا بزرگ شده است چرا که شیعیان نیاز داشتند از این واقعه یک اسطوره بسازند و با پیوند زدن خود به این اسطوره، هم کسب هویت نمایند، هم ابراز مظلومیت کنند و هم از مخالفان خود هویتستانی کنند»؟!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): گاهی کسی به خاطر ضعف و نقصان در دانش و بینش، نظریهی نادرستی میدهد و جای امیدی هست که پس از کسب اطلاعات و معلومات بیشتر و نیز همت در تأمل و بصیرت بیشتر، نگاهش و نظراتش اصلاح شود؛ اما گاهی کسی خودش هم میداند، اما بغض و کینه و انحرافات دیگر، سبب موضعگیری منفی او در برابر حقایق و جدال و جنگ با “حق” میگردد، چنان که لشکریان عمر سعد، ابتدا (مثل شمر)، به امام حسین علیه السلام گفتند: «ما اصلاً نمیفهمیم که تو چه میگویی!»؛ اما در انتها گفتند: «ما تو را میشناسیم و خوب هم میفهمیم که چه میگویی، اما تصمیم گرفتیم که تو را بکشیم»! بدیهی است که برای این گروه، دیگر هیچ گونه، علم، اطلاعات، مستندات و شواهد، به درد نمیخورد و کارساز نمیباشد. چنان که فرمود:
« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ » (البقره، 6 و 7)
ترجمه: کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد * خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پردهای افکنده شده؛ و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.
*- بدیهی است که اولین نتیجهی مُهر و موم شدن قلب برای فهم و بسته شدن چشم و گوش برای دیدن و شنیدن حقایق، این خواهد شد که انسان حتی در گفتههای خودش نیز تأمل و تفکر نمیکند و به معنای واقعی (نه به لفظ ناسزا)، “احمق” میشود. [امام سجاد علیه السلام: الحَمدُللهِ الّذی جَعَلَ أعدائنا مَنَ الحُمقا – حمد مخصوص خداست، همان که دشمنان ما را از احمقها قرار داد].
*- و البته حماقت نیز درجات و مراتب متفاوتی دارد و چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: « أحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنّهُ أعْقَلُ النّاسِ – احمقترین مردم کسی است که گمان میکند، عاقلترین آنهاست / غرر الحكم : 3089 »
الف – آقای سروش خودش « فضای رعبآور امنیتی، سازشناپذیری با یزید، و جستجو به دنبال جای امن » را از دلایل آغاز حرکت بر میشمرد؛ خب چنین حرکتی، یعنی “خروج”، “قیام” و بالتبع “انقلاب” که معنایش زیر و رو کردن و تغییر شرایط میباشد، حال خواه بگویند: «واژهاش ترمولوژی [Terminology ] زمانه است» یا نگویند.
ب – ترمینولوژی [Terminology]، همان “اصطلاح شناسی” به زبان انگلیسی میباشد. آنگاه که واژهها و اصطلاحات در یک حوزهی تخصصی مورد مطالعه قرار میگیرد، در انگلیسی به آن ترمینولوژی [Terminology] میگویند.
و جالب آن که خودش میگوید: «از دلایل آغاز حرکت»! یعنی دلایل دیگری هم داشت.
دلایل حرکت:
به فرض که دلایل حرکت همین باشد که آقای سروش بر شمرده است، آیا او هنوز نمیداند که “دلایل آغاز حرکت”، با “اهداف حرکت” متفاوت است؟! یا میداند، اما از روی لجاج و عنادی هدفدار، مردمفریبی میکند؟!
مثال 1 – فرض کنید که هدف شخصی، اشتغال، کسب درآمد و تأمین معاش باشد. سپس به دلیل نامساعدی شرایط محیط زیست فعلیاش [نیافتن کار مناسب، گرانی هزینهها، فشار روانی دیگران، خوف از ابتلائات و ایجاد ناهنجاریهای گوناگون در اعضای خانواده و …]، دیگر ماندن را صلاح نداند و حرکت خود به سوی شهری دیگر را آغاز نماید؛ آیا این حرکت، بدین دلایل، برای تحقق همان “اهداف” نمیباشد؟!
مثال 2 – فرض کنید هدف کسی، نفوذ و رخنه در حوزهی نظر [اندیشه]ی اسلامی، جهت ایجاد انحراف و اعوجاج از درون باشد! ابتدا طلبهی حوزه علمیه شود، سپس از همانجا بورسیه بگیرد و جهت ادامه تحصیل، فراگیری زبان، آشنایی با مکاتب و اندیشهها و …، به امریکا رود، پس از پایان تحصیل و اخذ مدرک دکترا؛ بر گردد، استاد دانشگاه و نظریهپرداز شود؛ و آرام آرام، تحریف و انحراف را آغاز نماید؛ اما پس از مدتی، احساس کند که دیگر شناخته شده و کم مانده که برای ارباب نیز به یک مهرهی سوخت شده مبدل گردد، شرایط امنیتی برای نفوذ و ادامه کار در راستای هدفش را نیز مناسب نبیند و به همین دلایل، در یک فرصت مناسب، به همان امریکا برگردد و پناهندگی بگیرد و از آنجا کارش را آغاز نموده و ادامه دهد! حال آیا این دلایل حرکت، منافاتی با “اهدافش” از حرکت، خروج و پناهندگی دارد؟!
سند:
میگوید: «هیچ سندی وجود ندارد!»! بله اگر قرار باشد که چه در عرصه علوم نظری، چه در عرصه سیاست، چه در عرصهی دین و …، سند آن باشد که امریکا و انگلیس تأییدش میکنند، چنین سندی وجود ندارد و حاصل و خروجیِ چنین اسناد مؤیدی نیز اسلام امریکایی و تشیع انگلیسی میشود.
اهداف:
اما، حضرت سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام، خود بارها و بارها، هم “اهداف” خروجشان را از زوایای متفاوت بیان داشتند و هم به علل آغاز حرکت از مدینه و سپس به سوی کوفه بیان داشتهاند، تا هم اهل اسلام، تشیع و انسانهای آزاده و شریف بدانند، و هم امثال آقای سروش در طول زمان، برای حرکت، قیام و انقلاب ایشان، اهداف جعلی وضع ننمایند؛ و تمامی آن چه فرمودند نیز مستند میباشد.
هدف / 1 – « إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى، أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِجَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب »
ترجمه: من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم؛ مىخواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.»
سند: (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹، باب ۳۷، روایت ۲٫ – مقتل الحسین مقرم،ص156 – مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۸۹ و …)
هدف / 2 – « اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ اِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان، وَ لا التماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرَىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، وَ یَاْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ یُعْمَلُ بِفَرَایِضِکَ وَ سُنَّتِکَ وَ اَحْکامِکَ »
ترجمه: خداوندا! تو مىدانى که آنچه از ما (در طریق تلاش براى آگاهسازی و بسیج مردم) صورت گرفت، به خاطر رقابت در امر زمامدارى و یا به چنگ آوردن ثروت و مال نبود، بلکه هدف ما آن است که نشانههاى دین تو را آشکار سازیم و اصلاح و درستى را در همه بلاد بر ملا کنیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و فرایض و سنّتها و احکامت مورد عمل قرار گیرد.
سند: (تحف العقول، ص 170 و بحارالانوار، ج 97، ص 79 و …)
هدف / 3 – « أَيُّهَا النّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلی الله عليه وآله وسلم) قالَ: مَنْ رَی سُلْطانًا جائِرًا مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ ناكِثًا لِعَهْدِاللهِ مُخالِفًا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللّهِ يَعْمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالإثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ يُغَيِّرْ عَلَيْهِ بِفِعْل وَ لا قَوْل كانَ حَقًّا عَلَی اللّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ ».
ترجمه: ای مردم! پيامبر خدا فرموده است: كسی كه زمامداری ستمگر را ببيند كه حرام خدا را حلال میسازد و عهدش را میشكند و با سنّت پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلم) مخالفت میورزد و در ميان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل میكند، ولی در مقابل او با عمل يا گفتار، اظهار مخالفت ننمايد، بر خداوند است كه او را با همان ظالم در جهنّم اندازد.
سند: (بحار الانوار 44/382)
هدف / 4 – « اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَعَلَى االإسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آلهيَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ اَبى سُفيانَ »
ترجمه: (در پاسخ به پيشنهاد مروان بن حكم كه با يزيد بيعت كن) فرمود: در اين صـورت بايد گفت: انا للّه و انا اليه راجعون، و با اسلام خداحافظی کرد، زيرا امّت اسلام گرفتار چوپانى همانند يزيد شده است و من خودم از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: خـلافت بر آل ابوسـفيان حـرام است.
از مستندات اهل سنت:
- – ابوالحسن اشعری (متوفای 324 ق)، پیشوای مکتب اشاعره، میگوید: «چون ستمگری یزید از حد گذشت، امام حسین علیه السلام با یاران خود علیه بیداد او قیام کرد و در کربلا به شهادت رسید.» (مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلحین، ص 45)
- – ابن خلدون می گوید: «نمیتوان گفت: یزید هم در کشتن امام حسین علیه السلام اجتهاد کرد، پس بی تقصیر است؛ چون صحابهای که با امام حسین علیه السلام در قیام شرکت نکرده بودند، هرگز اجازه قتل حضرت را نداده بودند. این یزید بود که با امام جنگید . این عمل یزید، نشانه فسق اوست و حسین علیه السلام در شهادتش ماجور است در حالی که یزید از عدالت به دور بوده و حسین علیه السلام علیه یک حاکم ظالم قیام کرده بود» (مقدمه ابن خلدون، ص 415، ترجمه گنابادی)
اسطوره سازی:
واقعه و فاجعهی عاشورا بزرگ بود و هست، نه این که شیعیان آن را بزرگ کرده باشند؛ بلکه شیعیان به راحتی فراموش نکردند و از آن درس و عبرت میگیرند، چرا که هم چنان ادامه دارد.
البته برای اسلام امریکایی و تشیع انگلیسی و اندیشهی فراماسونی، نه واقعهی عاشورا، سربریدن حجت خدا، قتل عام نیکان و بزرگان یک جامعه و مکتب و سایر جنایات بزرگ است، نه سلطهی اسطورههای فساد، نه ظلمها و قتلعام سایر مسلمانان در طول تاریخ و امروز.
*- پیامبر اکرم و اهل عصمت صلوات الله علیه و آله را نیز خداوند متعال “اسطوره، الگو و رهبر” برای مردمان قرار داده است تا انسانهای طالب رشد، امنیت و سعادت، از انسان کامل پیروی کنند. حال چه آنها قیام کنند و چه نکنند.
« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا » (الأحزاب، 21)
ترجمه: قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند.
بنابر این، هم هویت امام حسین علیه السلام روشن بوده و هست، هم هویت شیعه، و هم هویت حسینیان و یزیدیان در طول زمان.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
سروش میگوید: از دلایل امام حسین (ع) برای آغاز حرکت، فضای ناامن و مخالفت با یزید بوده است و هیچ سندی دال بر قیام و انقلاب او وجود ندارد؟!