شبهه می‌کنند که دین سبب می‌گردد انسان نتواند درست فکر کند.

11 مرداد 1396 نظرات (0) بازدید :

س: شبهه می‌کنند که دین سبب می‌گردد انسان نتواند درست فکر کند. ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها را باید با عقل سنجید نه با دین؟ دین‌گرایی مانع پیشرفت است.

ایکس – شبهه: پیش از این مفصل توضیح داده شده است که خلط مبحث و سوء استفاده از واژه می‌کنند، چرا که بی‌دینی اصلاً وجود ندارد. (1) چرا که نه تنها همه ادیان الهی، بلکه همه مکاتب بشری نیز نوعی دین هستند.

دین شامل نوع «جهان بینی» و دستورالعمل‌های منطبق با آن جهان بینی است که اصطلاحاً به آن «شرع یا شریعت» می‌گویند. پس، نه تنها اسلام یا مسیحیت، بلکه فرویدیسم، داروینیسم، هگلیسم، مارکسیسم، بودیسم، امپریالیسم، لیبرالیسم و … نیز نوعی «دین» هستند. چرا که تعریفی از جهان، مبدأ و هدف آن ارائه می‌کنند، تعریفی از انسان، کمال و سعادتش می‌دهند و سپس دستورالعمل‌هایی برای رسیدن به آن سعادت تریف شده ارائه می‌دهند. [که البته تاکنون همه تعاریف عرضه شده فقط نظریه بوده و هیچ گاه جنبه علمی (اثباتی) به خود نیافته است و به همین دلیل طول عمر هیچ کدام از چند دهه تجاوز نکرده و نظریات شان سریعاً توسط سایر دانشمندان و اندیشمندان مردود اعلام شده است.]

الف – آن چه در رنسانس اتفاق افتاد و سبب شعارسازی علیه «دین» گردید و بی دینی را عامل رشد و پیشرفت نشان داد، مخالفت با «نظام مسیحی، فئودالی اروپا» یا بهتر بگوییم «حکومت کلیسا به نام دین» بود و نه مقابله با مطلق «دین». چرا که اساساً چیزی از دین مسیحیت یا یهودیت باقی نمانده است که کسی با آن موافق باشد و یا مخالف. اما ماده‌گرایان و به ویژه اندیشمندان و فلاسفه‌ای که فقط طبق سفارش قدرت‌ها نظریات بدیع در جهت اهداف امپریالیسم و نظام سلطه می‌دهند، حکومت کلیسا و مسیحیت اروپای قرون وسطی را مطلق دین معرفی کردند و مقابله با آن را لازمه رشد القا نموده و می‌نمایند.

ب – نظریه‌پردازان نوین غرب که امروزه خردگرایی (حتی خردگرایی دکارتی) را رد می‌کنند، کدام یک از مکاتب پدید آمده پس از رنسانس را منطبق با عقل می‌خوانند؟ فاشیزم، استالینیزم و لیبرالیزم همه پس از رنسانس و با شعار مخالفت با دین به میدان آمدند و ضد و نقیض یک دیگر نیز هستند. قرارداد اجتماعی روسو منطبق با عقلانیت است یا لیبرالیزم جان لاک و یا سوسیالیزم مارکس؟

در فسلفه سیاسی تمرکز قدرت هابز عقلانی است یا تکثر و تفکیک قدرت منتسکیو؟ در فلسفه اقتصادی سرمایه‏داری بازار آزاد (کاپیتالیزم) با اصول عقلی و علمی به اثبات رسیده است یا سرمایه‏داری دولتی (سوسیالیزم)؟! در فلسفه اخلاق آیا اخلاق عملی کانت عقلانی است یا اخلاق پوزیتویستی کارناپ؟ آیا اصالت فرد درست و عقلانی است یا اصالت اجتماع؟! و به طور کلّی کار عقل چیست؟ شناخت حقایق عالم هستی و اصول اعتقادی و رفتاری منطبق با آن است، یا فقط نشان دادن راه سودزایی؟!

ج – هیچ دین و مکتبی به حدّ اسلام برای «عقل و عقلانیت» ارزش و حجیّت قائل نشده است. تا آنجا که انبیای الهی را نبی بیرونی و عقل را نبی درونی هر کس معرفی نموده است و فقط شناخت منطبق با عقل سلیم را صحّه می‌گذارد. لذا حتی گرایش به اصول دین در اسلام ولایی، تحقیقی و مبتنی بر عقلانیت است و نه تقلیدی و مبتی بر جوّ حاکم، شعار، تبلیغات، اجبار، القا و در یک کلمه «تقلید کور اختیاری یا اجباری و القایی غرب یا شرق».

د- پس اگر کسی می‌خواهد مدعی شود که دین‌گرایی اسلامی با عقلانیت منافات دارد و یا مانعی برای رشد، پیشرفت، شکوفایی و تحقق استعدادهای والای انسانی است، لازم است مطالعات عمیق و گسترده‌ای در آموزه‌های اسلامی [اعم از جهان‌بینی، ایدئولوژی یا شریعتش] داشته باشد و سپس هر بخش را به اصول و بدیهیات عقلی ارجاع دهد و اگر تطبیق نکرد، نقد کند.

باید نگاه توحیدی به عالم هستی، حکیمانه و هدفدار بودن نظام خلقت، قوانین ثابت هدایت تکوینی و تشریعی و … را در فرهنگ اسلام بشناسد، انسان در تعریف اسلام، اخلاق و ارزش‌های اسلامی، سعادت، کمال و رفاه در نگاه و قوانین اسلامی، دستورالعمل‌های ارائه شده برای زندگی فردی و اجتماعی و … را کامل مطالعه کند و سپس هر اصل، هر بند، هر شاخصه و هر باید و نبایدی را به عقل ارجاع دهد [و خیلی بهتر آن که با سایر مکاتب بشری نیز تطبیق و مقایسه نماید]، بعد اگر نقصی دید، مدعی شده و انتقاد کند. نه این که بدون هیچ شناخت عقلی از خود عقل و عقلانیت، الفبای حقایق عالم نظام خلقت و بدیهیات اولیه عقلی و حتی بدون احاطه علمی به همه اجزای خلقت، چشم را ببندد و دهان را باز کند و شعار ضرورت کنار گذاشتن دین را برای رسیدن به رشد و پیشرفت بدهد. و هیچ دقت نکند که هر تعریفی از جهان هستی ارائه دهد و هر باید و نبایدی که از سوی خود وضع کند، آن هم نوعی دین است. پس، این فقط یک شعار سیاسی است و نه شعار عقلی، فلسفی یا علمی.

ﻫ- علت پیشرفت جهان غرب نیز به هیچ وجهی مدیون و مرهون کنار گذاشتن دین نمی‌باشد. بلکه مرهون توجه علمی (تجربی) به دنیا و نیازهای مادی بشر است و به همین جهت غرب رشد ابزاری (تکنولوژی) داشته است و نه رشد انسانی.

آری، کلیسا مخالف تحقیق و پیشرفت علوم دینی بود و حکومت کلیسا که هیچ ربطی به دین ندارد. حکومتی گالیله‌سوز بود، لذا مخالفت با حکومت کلیسا، زمینه را برای رشد علوم تجربی و صنعت مساعدتر نمود.

اما اسلام نه تنها مانعی برای رجوع به عقلانیت، کشف علم و توجه به زندگی و حیات دنیوی و ضرورت‌ها و نیازهای آن ندارد، بلکه به آن دستور نیز می‌دهد. به همین دلیل تجربه تاریخی نیز نشان می‌دهد که هر گاه ملل اسلام (به ویژه مسلمانان ایرانی) به دین خدا و اسلام توجه کردند، پیشرفت مادی و دنیوی آنها نیز به مراتب بیشتر شد. پیشرفت ملت ایران در ادبیات، فیزیک، شیمی، نجوم، ریاضیات، طب و سایر علوم در گذشته و نیز در تمامی علوم تجربی و تکنولوژی از جمله نانو، هسته‌ای، الکترونیک، صنایع نظامی، ریاضیات، معماری، شهرسازی، سدسازی، داروسازی و …، همه طی همین سه دهه حاصل شده است.

برگرفته از سایت شبهه

http://www.x-shobhe.com/