هو الشافی هو الباقی
هرچه میگفتی چیزی دیگر جواب میداد. غیر ممکن بود مثل همه صریح و
ساده و همه فهم حرف بزند. بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از او
گرفتم چون احتمال میدادم که مجروح شده باشد، گفتم: «راستی فلانی
کجاست؟»
گفت بردنش «هوالشافی.» شستم خبردار شد که چیزیش شده و
بردنش بیمارستان.
بعد پرسیدم: «حال و روزش چطوره؟»
گفت: «هوالباقی.»
میخواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و مانده بودم بخندم یا گریه کنم.